امروز، اول ماه مه است، روز جهانی کارگر و اولین روز جهانی کارگر بعد از قتل حکومتی «مهسا [ژینا] امینی»، که بزرگترین اعتراضات سراسری تاریخ جمهوری اسلامی را رقم زد؛ خیزشی که احتمالا هزاران تن از معترضان آن و دهها تن از کشتهشدگان آن نیز، کارگران بودند.
بهتازگی تارنما «داوطلب»، که درباره حقوق و مسائل صنفی کارگران مینویسد، گزارشی جامع از آنچه که در سال ۱۴۰۱ بر جنبش کارگری و زحمتکشان ایران رفته را منتشر کرده است. در این گزارش، به سکوت کوتاه جنبش کارگری در یک ماهه بعد از اعتراضات شهریور و بازگشت اعتراضات میدانی و اعتصابهای کارگری، بهویژه در بخش نفت و گاز و انرژی، از آبان تا اسفند ۱۴۰۱، تاکید شده است.
«ایرانوایر»، به مناسبت اول ماه مه، چکیدهای از این پرونده ویژه داوطلب، با عنوان «تکاپو برای حق اعتراض و آزادی انجمنی» را، روایت میکند.
کارگران افتان و خیزان، اما به پیش میروند
بخش عمدهای از گزارش ویژه وبسایت «داوطلب» که در فروردین۱۴۰۲ منتشر شده، درباره نقشه اعتراضات کارگری در ایران ۱۴۰۱ است. این گزارش با تفکیکی تاریخی در قبل و بعد از قتل حکومتی مهسا [ژینا] امینی، از کمرنگ شدن حدودا یک ماهه اعتراضات میدانی کارگران و بازنشستگان از شهریور تا مهر ۱۴۰۱ خبر داده است.
اما در عین حال، ذکر شده که حتی در این یک ماه مهر ۱۴۰۱ نیز، فعالیت مجازی کارگران ادامه داشته و با آبان، دوباره بخشهایی از جنبش کارگری و صنفی ایران به صحنه اعتراضات میدانی بازگشتهاند.
سال کارگری ۱۴۰۱ با یازدهم اردیبهشت، یا اول ماه مه شروع شد. روزی که شماری از فعالان سرشناس صنفی، از جمله کارگران و معلمان، بازداشت شدند. در پی این بازداشتها، آنگونه که داوطلب از بررسی اخبار رسانههای داخلی و اطلاعات منتشر شده در شبکههای اجتماعی که راستیآزمایی شده گرد هم آورده، باوجود اعتراضات بخشهای مختلف، فقط یک گروه عرصه اعتراضات خیابانی را ترک نکردند؛ بازنشستگان تامین اجتماعی.
با اینوجود، نویسندگان گزارش ویژه داوطلب، اعتراضات گروههایی چون کارگران و بازنشستگان مخابرات، کارگران نفت و گاز و پتروشیمی و معلمان را نیز، در زمره گستردهترین اعتراضات بعد از اعتراضات بازنشستگان تامین اجتماعی دانستهاند.
یکشنبههای اعتراضی بازنشستگان که ابتدا در چند شهر ایران آغاز و بعد به شهرهای دیگر سرایت کرد، خواسته روشنی داشت: چرا باید افزایش مستمری بهجای ۳۸ درصد مصوب شورای عالی کار، برای ۵ ماه، فقط ده درصد میماند؟
اما در کنار مستمریبگیران، داوطلب توانسته چندین کانون بحران، بهمعنای کانونهایی که بیشترین درگیری دولت با فعالان صنفی و کارگری شکل گرفته را در جنبش کارگری ایران شناسایی کند: گروههای صنفی مزدبگیران؛ صنایع نفت، گاز و پتروشیمی؛ صنایع حملونقل شهری و جادهای؛ صنایع تولیدی؛ معادن و خدمات (عمومی).
پراکندگی اعتراضات کارگری و صنفی نیز بهترتیب در تهران، بوشهر، خوزستان، اصفهان و قزوین بوده است. اما بهنوشته این گزارش، پرسروصداترین اعتراضات، مربوط به اعتراضات پاییز و زمستان ۱۴۰۱ کارگران نفت، گاز و پتروشیمی و کامیونداران و رانندگان خطوط حملونقل جادهای بوده است. این اعتصابات در بحبوحه فراخوان اعتصابهای سراسری از سوی معترضان ضد حکومتی برگزار شد و چند روز بخش نفت و گاز جنوب ایران را با بیش از ۳ میلیون کارگر خواباند، بهنحوی که بسیاری آن را شکستن طلسم اعتصاب کارگران نفت و گاز خوانده و شرایط آن زمان را به اوضاع ایران پیش از سقوط حکومت «محمدرضا شاه پهلوی»، توصیف میکردند.
همزمان، فعالان کارگری از بازداشت دهها تن از کارگرانی که دست به اعتصاب زده بودند خبر میدادند.
در این میان، به نوشته تارنما داوطلب، جنبش کارگری ایران تجربههای موفقی نیز داشته است، دستاوردهایی عمدتا صنفی مثل کوتاه آمدن کارفرمای بخش اتوبوسرانی که با اعتصاب کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران در روزهای ۲۶ و ۲۷ اردیبهشت سال قبل و مختل شدن سیستم حمل و نقل، ناچارا افزایش دستمزد آنها را به ۴۰ درصد رساند.
همچنین نقطه عطف اعتراضات کارگری و صنفی سال ۱۴۰۱، حضور زنان در اعتراضات معلمان و کارگران برخی واحدها همچون قطعهسازی کروز در تهران عنوان شده است.
همچنین از فقدان تاسیس انجمنها، فقدان سازمانیافتگی و تشکل مجازی و فراخوانهای بینتیجه و سریالی شدن اعتراضات، بهعنوان برخی از نکات ضروری که درباره یک سال گذشته جنبش کارگری در ایران باید مورد توجه قرار گیرد، نام برده شده است.
جنبش کارگری و خیزش «زن، زندگی، آزادی»
بخشی از گزارشی که وبسایت داوطلب در فروردین، یعنی شش ماه بعد از قتل حکومتی ژینا امینی منتشر کرده، ارتباط اعتراضات کارگری با جنبش «زن، زندگی، آزادی» است. این گزارش تاکید کرده که باوجود اینکه همپوشانی بزرگی بین مطالبات کارگری و مطالبات مردم معترض در اعتراضات سراسری اخیر ایران بوده، کارگران نتوانستهاند خواستههای خود را در میان مردم معترض در کف خیابان فریاد بزنند. دلایلی که محققان نویسنده این گزارش برشمردهاند، به شرح زیر است: فقدان رویای مشترک؛ فقدان نقشه راه برای همکاری گروههای مختلف اجتماعی؛ شکاف بین جامعه مدنی سنتی و جنبش اعتراضی «زن، زندگی، آزادی»؛ سرکوب گسترده حکومت.
اما با همه اینها، محققان تارنما داوطلب میگویند که کنشگران کارگری هم همچون اقشار مختلف مردم در خیزش اعتراضی «زن، زندگی، آزادی» حضور داشتهاند. در واقع، نهتنها حضور خیابانی، بلکه در فضای مجازی نیز با فراخوانهای متعدد و تهیه و انتشار منشور مطالبات حداقلی که توسط ۲۰ تشکل صنفی و مدنی که اغلب حامی کارگران بودند، از جمله اقدامات این بخش از جامعه مدنی ایران برای حضور در خیزش اعتراضی «زن، زندگی، آزادی» بود.
پروندهسازی، برخوردهای سلبی و زندان، پاسخ پیگیری حقوق
در گزارش ویژه وبسایت داوطلب، درباره مواجهه دولت با کارگران بر دو حوزه قانونی و عملیاتی، بهعنوان حوزههای برخورد حکومت با کارگران تاکید شده و عنوان شده است که در هر کدام از اینها، در سال ۱۴۰۱، دولت بهجای حمایت از کارگران، بهدنبال محدودسازی آزادیها و حقوق آنها بوده است. از تغییر ترکیب شورای عالی کار، تا اصلاح آییننامه مشاغل سخت و زیانآور، از طرح افزایش سن بازنشستگی، تا طرح پیگیری حقوقی و قضایی انتشار اخبار کذب، اغلب نه بهدنبال حمایت از کارگران، بلکه با هدف زدن از حقوحقوق کارگران و کوچک کردن سفره آنها و تقدیم کردن آن به کارفرمایان بوده است.
اما بخش اصلی برخورد عمدتا قهری حکومت، نه فقط شامل این نقاط تماس قانونی یا عملیاتی، بلکه مربوط به تحدید حق کارگران برای تشکلیابی و دفاع از حقوق خود بوده است.
تارنما داوطلب، برخی الگوهای رفتار حکومت برای جلوگیری کردن از حق برخورداری از تشکیلات را، شامل «اخراج، بازداشت، پروندهسازی، صدور احکام قضایی برای فعالان صنفی و سندیکایی» دانسته است. رفتارهایی چون پخش مستندی از اعترافات اجباری دو شهروند فرانسوی، مبنیبر زمینهسازی برای «انقلاب و آشوب»، فیلترینگ گسترده اینترنت، صدور ۱۵ سال حبس برای سه فعال سرشناس صنفی معلمان، «محمد حبیبی»، «رسول بداقی» و «جعفر ابراهیمی»، تنها گوشهای از این تهدیدهای حکومتی علیه جنبش کارگری و صنفی ایران بوده است.
تشکلیابی، اسم رمز پیروزی است
در بخش پایانی گزارش ویژه تارنما داوطلب آمده است که جنبش کارگری ایران، همانند برخورد حکومت با فعالان و تشکلهای صنفی موجود، دارای فرازوفرود بوده است. بر این تاکید شده که با کاهش نسبی شدت اعتراضات خیابانی ضد حکومتی، اعتراضات و کنشهای کارگری زیر سایه محدودیتهای امنیتی سنگین، ادامه دارد.
اما، این کنشها همانند گذشته، فاقد بسیج گسترده و سازماندهی تشکیلاتی برای کارگران و سایر ذینفعان است. در عین حال، نوید قدرت گرفتن جنبشهای کارگری در پی عمیقتر شدن شکافهای اقتصادی و بحران درآمدی، بهعنوان یکی از وقایع محتمل اجتماعی در آینده ایران، داده شده است.
با تمام این اوصاف، یک فعال سیاسی چپگرا که بهدلایل امنیتی نام او نزد «ایرانوایر» محفوظ است، میگوید که اعتراضات کارگری در ایران پیوند عمیقی با جنبش «زن، زندگی، آزادی» دارد و بسیاری از مطالبات این جنبش اعتراضی، از بطن جنبشهای مختلف مدنی، از جمله کارگری و صنفی بیرون آمده است.
او با تاکید بر اینکه چون حکومت جمهوری اسلامی، یک حکومت آپارتایدی است و بر لایههای مختلف و مضاعف تبعیض بنا نهاده شده، همه گروههای اجتماعی، از جمله کارگران که خواهان رفع تبعیض علیه خود هستند، خود را در آن میبینند، میگوید: «ممانعت از فعالیت تشکلهایی که نماینده کارگران هستند و آزارواذیت تشکلهای اصلاحطلبی که تا حدودی کارگران را نمایندگی میکنند و به جای آن میدان دادن به تشکل دروغین خانه کارگر که بازو امنیتی حکومت است، مهمترین سد راه رسیدن کارگران به حقوق و مطالبات آنها در چند دهه گذشته بوده است. به همین دلیل هم هست که جنبش کارگری ایران، در نهایت خود را با انقلاب ژینا همدل میداند.»