«بهاره هدایت»، زندانی سیاسی٬ که مهر گذشته و با آغاز اعتراضات سراسری بازداشت شد، طی نامهای از زندان اوین، ضمن یاد از «یادِ رفتگانِ بیبرگشتِ» اعتراضات سراسری٬ تاکید کرده است: «گردنم افراشته و سَرَم بلند است که هممیهنانی اینچنین داشتهام.»
متن نامه بهاریه بهاره هدایت از زندان اوین:
این هشتمین شبِ عیدیست که در زندانِ جمهوری اسلامی هستم، اما ایمانم به پیروزی بیش از هر زمان دیگریست. در لحظات تحویل سالِ نو، پای سفره هفتسینِ نصفهونیمه زندان مینشینم و یادِ رفتگانِ بیبرگشتِ امسال را در دلم زنده میکنم. یاد مهسا، نیکا، سارینا و سیاوش و ابوالفضل و حمیدرضا. یاد برادرانم خدانور، فریدون محمودی، محسن شکاری، مهدی کرمی، محمد حسینی و مجیدرضا رهنورد. یاد همه ایرانیانی که در حسرت یک زندگی معمولی به خیابان رفتند، اما دست ناپاکِ دشمنانِ «زن، زندگی، آزادی» جان عزیزشان را گرفت.
گردنم افراشته و سَرَم بلند است که هممیهنانی اینچنین داشتهام. نوروز یادگارِ همسرنوشتیِ کهنِ ما در این پهنه سرزمینی است؛ سرزمینی که تبعیض و ستم و فقدان منزلت انسانی جراحتهای عمیقی بر چهرهاش بهجا گذاشته، و وظیفهی ماست که ایرانمان را از مدخل همین جراحتها به یاد بیاوریم. در این هشتمین بهار در اسارت، آرزویم این است که این پارههای عمرم، چیزی به التیام این زخمها و نجات نهایی ملت ایران علاوه کند. اگر این عمر، سهم من است از دنیا، حاضرم آنرا یکجا بدرقه راه تحقق ارادهی ملت کنم؛ بیهیچ ملال و شکایتی.
تا قبل از «جنبش مهسا»، کسانی بودند که براندازی را نهایتا ایدهای پراکنده در فضایی نامتعیّن میپنداشتند که حامل و عاملی در زمین واقعیت ندارد. با جنبش مهسا، «براندازی» نشد، اما این خواسته تعیّن مادی پیدا کرد؛ آنهم در گسترهای که قابل چشمپوشی نبود. هماکنون هم کسانی هستند که براندازی را به واسطه تحلیلهای اقتصاد سیاسی یا مناسبات بینالمللی که ماهیتا جبرگرایانهاند، بیآینده میپندارند، در حالی که آن عوامل گرچه واقعیاند، اما «بخشی از» واقعیتاند- و نیز نه همواره ثابت و نه همواره به کام جمهوری اسلامیاند- بخش دیگری از واقعیت که آنها نادیده میگیرند، اراده ماست.
سهم ما از واقعیت، ارادهایست که میورزیم. حتی اگر این اراده بُرش کوچکی از واقعیت باشد، فضیلتش در این است که حامل حقیقت دوران ماست. و جای ما درونِ همین بُرش از واقعیت است، نه هیچ جای دیگر.
جنبش اخیر هم بخشی از این اراده بود و توانست خطوط تعیینکننده و آیندهی مورد نظرش را ذیل شعار «زن، زندگی، آزادی» چنان قاطع ترسیم سازد، که تا سالها هیچ نیروی سیاسیای نمیتواند از این خطوط سرپیچی کند. چرا که آن مفاهیم، خصلتِ موسس داشتند و بنابراین حیاتبخشِ آیندهی ما خواهند بود.